عسلعسل، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

دنیای من ‏‏عسل

اولین کلمات

اولین کلماتی که عسل تابه امروز گفته به این شرح هستند... ا`ده :  که برای نامیدن تمام اشخاص این کلمه رو بکارمیبره دده :برای نامیدن باباش آی دده ‌:مواقع عصبانیت و نیز هنگام جستجوی من ، وقتی جلوی چشمش نیستم.البته با صدای بلنددد جزا : برای نامیدن چراغ دوت : برای نامیدن توپ البته کلماتی هم درمواقع خاص بکارمیبره که هروقت خودش بخواد میگه...مثل دای دای و یا ریسا برای نامیدن داییش تمام کلمات رو که تا به امروز گفته رو بترتیب نوشتم و بازهم خواهم نوشت... ...
20 مهر 1393

دومین روز کودک

شکست شیشه… باز شد پنجره…! چقدر تند دوید کودکی های بازیگوش من و امروز غرق در گذشته های خود می شوم... چقدر زود گذشت... دختر عزیزم روزت مبارک
16 مهر 1393

عید با عسل

امروز عید سعید قربان هستش.این روز رو به همه تبریک میگم .راستی امروز چون عسل هم میخواست در این روز عزیز و فرخنده شاد باشیم ....زحمت کشید و گوشی موبایل باباشو انداخت توی قابلمه سوپ و شروع کرد به دست زدن....!:-)   شاید تصوراین منظره براتون جالب باشه...   عسل : در حال دست زدن و افتخار کردن به کاری که کرده!   من : در حال خندیدن به اتفاقی که افتاده و تشویق عسل!   بابای عسل : ملاقه به دست ، افتاده به جون قابلمه که گوشی بخت برگشته رو پیدا کنه..البته با اشکهای سرازیر روی صورتش از شدت خنده!   ولی خداییش عید خوبی بود:-) ... ...
13 مهر 1393

جشن تولد عسل

امروز بهترین روز زندگی منه.سالروز تولد شیرینی زندگی من..روزی که خدا یه فرشته ناز و کوچولو به من هدیه داد. خدا جون ممنونم ازت بخاطر این هدیه گرانبها زمان چقدر زود گذشت، انگار همین دیروز بود که با صدای اولین گریه ش منم از خوشحالی گریه کردم.موقعی که آوردن تا ببینمش هنوزم گریه میکرد اما وقتی بوسیدمش آروم شد.اون لحظه بهترین لحظه زندگیم بود. این دختر ناز و خوشگل وکوچولو تمام دنیای من شد.طوری که نفسم به نفس اون بنده.خدای مهربونم همیشه حافظ و نگهدارش باش. امروزم برای عسلم یه جشن تولد خودمونی گرفتیم.اولین تولدش رو با تم مینی ماوس برگزارکردیم. چون همه ازش عکس میگرفتن.دارم همه رو جمع میکنم تا یکجا بذارم تو وبلاگ.بزودی عکسهای...
10 مهر 1393

ماشین سواری

امروز برای خرید رفتیم فروشگاه رفاه.چون عسل ماشینهای اونجا رو خیلی دوست داره کوچکترین خریدهامونم از اونجا میکنیم که خانم ماشین سواری کنن....زورشم نمیرسه بوق بزنه وسط خرید صدامون میکنه که بیاین شما بوق بزنین!!! اینم ماجراهای خرید رفتن با عسل ...
7 مهر 1393

اولین دندون عسل

اولین دندون عسل بیست و نهم فروردین سال ۱۳۹۳در اومد.اونروز کلی توی خونمون مهمون داشتیم که دیدم لثه پایینش سفیدشده.فردای همونروز صبح وقتی داشت بااستکان آب میخورد، صدای چیک چیک اومدودیدم دندون کوچولوش جوانه زده. ی کی دو روز بعد هم جمع شدیم خونه مادربزرگ عسل و یه مراسم خودمونی کوچولوبراش گرفتیم و غذای مخصوص پختیم و بین فامیلهای نزدیک پخش کردیم.اوناهم زحمت کشیدن و کادو فرستادن.ازهمینجا از همه شون تشکرمیکنم از طرف خودم و همچنین عسل... اینم کادوهای جشن دندونی عسل برای دیدن عکس ها به ادامه مطلب مراجعه کنید کادوی من و مرتضی برای عسل کادوی مامان و بابای من کادوی مامان و بابای مرتضی و عمه های عسل کادوی دای...
9 ارديبهشت 1393

اولین روز زندگی عسل

زمان و مکان تولد : ساعت 9:20 دقیقه صبح روز چهارشنبه دهم مهر ماه 1392  در بیمارستان شمس وزن هنگام تولد : 2/700 kg قد هنگام تولد : 48 cm دکتر : فرح جدیان - فضیله هاشمی اولین ساعتهای زندگی :   ...
16 آبان 1392